شاعر : محمدمهدی عبدالهی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل
شبهـای احـیـا درفـراق تـوگـذر شـدعمرم تباه است و ز هجـر تو سپـر شد ای روضه خوان ویوسف زهرا کجاییآقا بیا روزم شب و شب هـم سحـر شد
ازاول مـــاه خـــدا یـــاد تــو هــســتــمامـا چـرا ایـن نــالـههـایـم بـیاثــرشـد آقا اجازه شب شب قدر است و روضهاز کوفه تا کرب وبلا خـاکم به سرشد مولایدین رفتوجسارتها شد آغـازدر سینه هاشان بغض مولا پرثـمرشد اما امانازروضهای که خون توگرییآقـا اسارت رفت و زینب درخـطر شد بیتوچه سختاست ازسروسرنیزه گفتنمولا بیا چون یک سه ساله در به درشد طشت طـلا وخـیـزرانها برحـسیـنتبزم شراب و دخـتـری غـرق نظـر شد وقـتـی جـسـارت بر سربـبـریده کردندمویش سپید و زینب توخون جگـرشد این بـار درشـام و پـلـیـدیهـای بسیارگـویـد رقـیـه ای پـدر وقـت سـفــر شـد مـولا حـلالـم کن ولـی ای صـاحب منچـشمان زهـرامـادرت ازگـریهترشد